رمان راز بین من و جانان ⭐️ معرفی رمان: رمان راز بین من و جانان _ پریسما زاده درد و سکوت بود؛ قلبش چنان زلال بود که هرکسی را شیفته خودش میساخت بیانکه زیبایی افسانهای داشته باشد. به جبر روزگار، رخت سپید به تن میکند و روزهایش را با مردی تقسیم میکند که ذرهای به او علاقه ندارد اما عشق نرم نرمک […]
رمان بی تابی ماهی ⭐️ خلاصه رمان : دانلود رمان بی تابیماهی داشتم از دانشگاه میزدم بیرون که با صدای چند تا بوق متوجه رهی شدم با لبخند سمتش رفتم و سوار ماشین شدم و گفتم : سلام بر داداش خوش غیرت خودم لطفاً کولر رو تا آخر زیاد کن که حسابی گرممه.با لبخند و اخم ساختگی گفت: چشم […]
دانلود رمان طعم گس خرمالو ⭐️ خلاصه رمان : دانلود رمان طعم گس خرمالو به جای کلنجار رفتن با چیزهایی که تو ذهنته سعی کن یکم بخوابی، فکر کردن بهشون چیزی رو عوض نمیکنه.دوباره سکوت کرد و از لای پلکهای نیمه بازم دیدم که همزمان مهماندار رو با حرکت دستش بالا سرمون ظاهر کرد. مهماندار جوان لبخند لوس و لوندی بهش […]
چه چه زدن قناري مبارك | mahsa می دونی با دیدن این تاپیک یاد پارسال همین موقع افتادم... .تولدت مبارک عزیزم به هر چی دوست داری برسی :) آخرین ویرایش 32 دقیقه قبل
چالش نقطهها درباره یک رمانسایت یکرمان مجموعهای است که در زمینه رمان فعالیت خود را آغاز نموده و با قرار دادن جدیدترین رمانها در جهت خدمت کاربران عزیز میباشد. مجموعه یکرمان فعالیتی کاملاً رایگان دارد و کاربران میتوانند، با عضویت در انجمن رمانهای خود را به اشتراک بگذارند. هرگونه استفاده از رمانهای قرارداده شده در سایت یک رمان به هر نحوی (انتشار از طریق اپلیکیشنهای موبایل، کپی بر روی سایت و وبلاگها حتی با ذکر منبع و... ) ممنوع میباشد. این سایت توسط سرورهای قدرتمند شتابانهاست میزبانی میشود.
مجموعه زندگی و کسب و کار موفق برای همه؛ رشد کسب و کار شما بدون یک ریال هزینه «رشد کسب و کار شما بدون یک ریالهزینه» نوشته جاستین هرالد، جلد سی و یکم از کتابهای «زندگی و کسب و کار موفقبرای همه» است. امروزه کتابهای بسیاری درباره کسبوکار وجود دارند که روشهای عالی برای رشد کسبوکار، برای کسب پول بیشتر، برای بیرون رفتن از کسب و کا و حتی چگونگی بازنشتگی ثروتمندانه و زودهنگام را نشان میدهند اما جاستین هرالد در این کتاب درباره موارد خاصی از کسب و کار صحبت میکند مواردی که برای شما هزینهای دربر ندارد. او در این کتاب شما را با روش بسیار آسان و سادهتر انجام کارها آشنا میکند. تمام مواردی که شما در این کتاب میخوانید، مبتنی بر این «اصول اساسی» هستند، روشهایی که هرالد با موفقیت استفاده کرده است و اکنون دربارهٔ این روش در سراسر جهان سخنرانی میکند، بسیاری از مدیران خیلی موفق را هدایت میکند تا از این روش ها استفاده کنند و به شما اطمینان می دهد که اگر فقط تعدادی از آنها را در کسبوکار خود به کار ببندید، کسبوکار شما به موفقیتهایی میرسد که هرگز فکر نمیکردید ممکن باشد.. او در این کتاب برای ملموس تر کردن مطالبش از نمونههای واقعی استفاده کرده است. اصول زیربناییای که جاستین در این کتاب معرفی می کند، شما را قادر میسازد تا سودهای بیشتری کسب کنید، مشتریان شادتری به دست آورید و سبک زندگیای را تجربه کنید که از ابتدا پیشبینی میکردید. ادامه...
کتاب صوتی ماده گرگ داستان «مادهگرگ» نوشته جووانی ورگا یکی دیگر از داستانهای زنانه در مجموعه «روایت آواهای سوپرانو» است. شخصیتهای اصلی این داستان چند صفحهای عبارتند از: پینا (که اهالی روستا لقب مادهگرگ را به او داده بودند)، نانی و ماریکا. در داستان جووانی ورگا مادهگرگ زنی است که تمام دختران و زنان روستا و حتی دخترش ماریکا از او بیزارند. چرا او که زنی هرزه است و تمام مردان و پسران روستا را به سمت خود میکشاند.
ماریکا در این داستان زنی قربانی است چراکه به دلیل رفتار مادرش هیچکس حاضر نیست با او ازدواج کند. او به اصرار مادرش با نانی ازدواج میکند. اما آیا او پس از ازدواج میتواند همسرش را از نگاهها و تمایلات مادرش دور کند؟ خصوصا اینکه حالا او با دختر و دامادش در یک خانه زندگی میکنند.
راستی، اگر شما جای این دختر بودید، چه میکردید؟
برای این داستان کوتاه و تاملبرانگیز تفسیرهای زیادی وجود دارد. تمایلات یک زن بزرگسال به فرزندش، یا تمایلات پسر به مادر از جمله مسائلی است که در عمق داستان به آن پرداخته شده.
- در بخشی از این داستان میشنویم:
«مادهگرگ درحالیکه چشمان سیاهش را به جلوی پای خود دوخته بود راهش را گرفت تا برود. کمی که جلوتر رفت پشیمان شد و دوباره به گودال برگشت و به آنچه میخواست رسید. تقریبا هر روز این اتفاق میافتاد و نانی هم دیگر اعتراضی نداشت. ماریکا از همه چیز بو برده بود و شب و روز گریه میکرد...»
زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه متناسب با فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها
مجموعه تام گیتس؛ بیسکوییت گروه های موسیقی و نقشه های خیلی بزرگ تام گیتس از آن پسربچههای وروجکی است که استاد بهانه آوردن و از زیر کار در رفتن است. با اینکه معلمش هم از دست او جانش به لبش رسیده،از کارهایش خندهاش میگیرد.
کتاب بیسکوییت، گروههای موسیقی و نقشههای خیلیبزرگ جلد چهاردهم از مجموعهی تام گیتس است. این مجموعه کتاب پرطرفدار، توانسته تعداد بسیار زیادی جایزه ادبی را از آن خود کند.
لیز پیشون نویسنده و تصویرگر کتاب کودکان و اهل بریتانیاست. او در لندن و در رشتهی گرافیک درس خواند و مدتی کارگردان هنری بود، اما اکنون به طور تماموقت به نویسندگی و تصویرگری کتاب کودک مشغول است.
پیشون برای مجموعهی «تام گیتس» برندهی جایزهی ردهاوس و جایزهی رولد دال شد. ادامه...
دانلود رمان از پیش باخته دانلودرمان از پیش باخته به صورت رایگان
نام رمان: از پیش باخته
نویسنده: Z.A.D
ژانر: عاشقانه-اجتماعی
تعداد صفحه: ۴۴۹
دانلود رمان عاشقانه-اجتماعی به قلم Z.A.D پی دی اف، دانلود لینک مستقیم رایگان
خلاصه
افسون فرد سخت کوشی است که همیشه با فداکاری برای بهتر زندگی کردن تلاش کرده است. درمیانه مشکلات به این نتیجه میرسد که فداکاریهایشبرای بهتر زندگی کردن برای هیچ کس ارزش نداشته وتنها به مشکلاتش اضافه کرده است. ملاقاتش با فردیخاص به او این فرصت را میدهد تا از قالب افسونهمیشگی خارج شود و بازی را آغاز کند که برد و باختآن از ابتدا مشخص است.
این خیابان را دوست داشت. مغازه طلا فروشی از سر تا ته
این خیابان چیده شده بود. جواهرات پشت ویترین برق میزدند و او را به
یاد لحظات خوب زندگیش میانداختند. به یاد روزهای پر زرق و برقی که
با سرعت باد گذشته بودند.
پشت ویترین مغازه ای ایستاد و به ردیف دستبندها نگاه کرد. او همیشه
هدیه گرفتن را دوست داشت، به خصوص هدیه هایی که برای تبریک به
او داده میشد. چشم از ردیف دستبندها گرفت و وارد مغازه کوچکی شد
که به نسبت بقیه خلوت تر بود.
از کنار زوجی گذشت که مشغول بحث بر سر حلقه ها بودند و ناخوداگاه لبخند کوچکی بر لبانش ظاهر شد. رو به روی مرد جوانی ایستاد که ظاهراً فروشنده بود. همانقدر که هدیه گرفتن را دوست داشت، از فروش هدیه متنفر بود. مرد منتظر به او نگاه کرد و پرسید:
– چیزی مد نظرتون هست بیارم ببینید؟
افسون دستش را در کیفش فرو برد. یک گردنبند و یک جفت گوشواره
روی میز گذاشت و گفت:
– میخوام بفروشم.
فروشنده مشغول بررسی جواهراتی شد که مادر و خواهرانش به او هدیه
داده بودند. لبش را گزید و به دستبند هدیه پدرش نگاه کرد که ته
کیفش جا خوش کر